در این مقاله به بحث در مورد محدوده قابلیت نوآوری و قابلیت نوآوری مدل کسب و کار از بالا به پایین و پایین به بالا پرداخته میشود.
در ابتدای امر این سوال به وجود میآید که تفاوت بین قابلیت نوآوری و قابلیت نوآوری مدل کسب و کار چیست و چه اهمیتی دارد؟
با ما همراه باشید تا این موضوع را کمی بیشتر بررسی کنیم.
اجازه دهید بحث خود را با قابلیت نوآوری شروع کنیم. از بُعد سنتی، قابلیت نوآوری شامل همان بخش تحقیق و توسعه (R&D) بوده است. این بخش بر نوآوری محصول تمرکز بوده، دارای تمرکز فنی میباشد و بودجه، منابع و زمان قابل توجهی را صرف میکند.
در سالهای اخیر محدوده یا اسکوپ قابلیت نوآوری گسترش یافته است. همانطور که تحقیقات دابلین (Doblin) نشان داده که تلاشهای نواوری محصول، بازگشت سرمایه بسیار کمتری در مقایسه با تلاشهای نوآوری مدل های درآمدی، کانالها و مشارکتهای مشتری داشته است.
(برای سایر عناصر مدل کسبوکار، حتما به کتاب بوم مدل کسبوکار، ۱۰ گونه نوآوری و برای مدل های مختلف کسبوکار به راهنما های مدل کسب و کار در وبسایت اینوتولز مراجعه کنید.)
در حال حاضر نه تنها محدوده بلکه مجموعه مهارتهای قابلیت نوآوری نیز افزایش یافته است. مهارتهای جدید مانند استارتآپ ناب (Lean Startup)، متد چابک (Agile) و تفکر طراحی (ِDesign thinking) بسیار به رشد نوآوری فراتر از محصول کمک کردهاند. گسترش این مجموعه از مهارتها به دلیل نیاز به مدیریت عدم اطمینان است و ما در صنایع تاکسیرانی (Uber) و هتلداری (AirBnB) شاهد تحولات بزرگی بودهایم. حال در مرحله بعد قرار است کدام صنعت دچار تحول شود؟
در نتیجه، استراتژی بلند مدت و توسعه کسب و کار به آرامی توسط نوآوری کارآفرینانه (Intrapreneurship Innovation) جایگزین میشوند. همانند استارت آپ ها، سازمانهای بزرگی مثل GE و ING در حال استفاده از روشهای تعامل سریع با مشتری از طریق ابزارهایی مانند کمینه محصول پذیرفتنی (MVP) هستند تا به سرعت ریسک پیشفرضهای استراتژی خود را کاهش داده و مسیر نقشه راه را با کمینه محصول پذیرفتنی های خود هموار کنند.
به این ترتیب، محدوده قابلیت نوآوری سنتی از محصول به کل مدل کسب و کار گسترش می یابد و به وسیله استارت آپ ناب، چابک و تفکر طراحی پشتیبانی میشود. در حقیقت، قابلیت نوآوری جدید یک قابلیت نوآوری مدل کسب و کار است.
محدوده جدید و قدیمی و مجموعه مهارت قابلیت نوآوری و همچنین قابلیت نوآوری که شامل نوآوری مدل کسب و کار میشود را توصیف کردیم، اما به طور خاص کدام نوع از مدل کسب و کار اهمیت بیشتری دارد؟
در ابتدا، بین رویکردهای از پایین به بالا و بالا به پایین نوآوری مدل کسب و کار تمایز قائل خواهیم شد. با رویکرد از پایین به بالا، هدف ما نوآوری هایی است که به وسیله واحدهای تجاری بخشی و کوچک در شرکت هدایت و پشتیبانی میشوند اما در رویکردهای از بالا به پایین، هدف ما نوآوری هایی است که توسط بخشهای اصلی شرکت هدایت و پشتیبانی میشوند. تمایز بین دو رویکرد فوق مهم است؛ زیرا هر کدام از آنها محدوده و مجموعهای از مهارتهای متفاوت را در بر دارد که در ادامه توضیح داده میشود.
محدوده رویکرد از پایین به بالا برای نوآوری عناصر مختلف مدل یا مدل های کسب و کار فعلی است، به این محدوده در پاراگراف قبل اشاره شده است؛ که از طریق مجموعه مهارتهای استارت آپ ناب، چابک و تفکر طراحی به دست میآید.
نمونه این امر یک پروژه نوآوری است که توسط بخش فروش محلی یک واحد کسب و کار اسپانیایی در یک شرکت چند میلتی مراقبتهای بهداشتی بزرگ اجرا میشود. واحد کسب و کار برنامه نوآوری خود را در قالب مدل های درآمدی جدید برای ارائه خدمات فعلی مطرح کردهاند. بخش فروش برای طراحی و آزمایش پیشفرضهای خود با مشتریان از روش استارت آپ ناب و تفکر طراحی استفاده کرده است و در نتیجه این امر، مدیریت محلی در حال سرمایه گذاری در یک پایلوت (Pilot) است که در آن خدمات بهداشتی درمانی به صورت فریمیوم (Freemium) ارائه میشود.
محدوده رویکرد از بالا به پایین نوآوری فراتر از مدل های کسب و کار فعلی است. با تخصیص یک سندباکس (محل تست و آزمایش) به طرحها، بهترینها انتخاب شده و به صورت مستقل از کسب و کار فعلی هر کدام فعالیت خواهند کرد.
در این محیط، همان مهارتهای از پایین به بالا به کار گرفته میشود، اما با مهارتهای استراتژیک قوی تکمیل میشوند تا بر اساس روندها، چشمانداز و یادگیریها تعریف و تکرار شوند.
با توجه به مثال قبلی، شرکت سلامت و بهداشت چند ملیتی یک واحد کسب و کار جدیدی را در محل تست ایجاد کرده است که آنها در حال آزمایش مدل های مختلف کسب و کار مانند خدمات پلتفرم مالی هستند که بعدا میتوانند خدمات فعلی بهداشت و درمان را تکمیل یا جایگزین کنند.
بخش دیگری از محدوده رویکرد بالا به پایین، پورتفلیو مدل کسب و کار است. این پورتفلیو یک مرور اجمالی بر کلیه مدل های کسب و کار سازمانی است که در دپارتمان های مختلف سازمان در حال استفاده است. با استفاده از این مرور اجمالی، تیم شرکت میتواند بر روی مدل کسب و کار غالب صنعت و مدل های کسب و کار منسجم یا مدل های کسب و کاری که ارزش متقابل را به یکدیگر اضافه می کنند، کار کند.
اهمیت این فعالیت ها توسط Deloitte تایید شده است. طبق تحقیقات آنها، شرکتهایی که عملکرد فوقالعادهای دارند بیشتر بر روی مدل کسب و کار منسجم و ارزش محرکه از یک مدل کسب و کار غالب صنعت تمرکز میکنند. اگرچه این تمرکز به خودی خود باعث ایجاد نوآوری نمیشود، اما به اینکه کجا باید اقدامات نوآوری انجام شود جهت میدهد.
به عنوان مثال؛ تیم نوآوری شرکت چند ملیتی مراقبت بهداشتی، مدل کسب و کار خدمات مراقبتهای بهداشتی فریمیوم اسپانیا را به عنوان بخشی از پورتفلیو مدل کسب و کار ارزیابی کرده است. این مدل کسب و کار از مدل کسب و کار غالب صنعت پشتیابی میکند.
اجازه دهید تفاوت بین قابلیت نوآوری و قابلیت نوآوری مدل کسب و کار را مطرح کنیم و ببینیم آیا این موضوع اهمیت دارد یا خیر.
قابلیت نوآوری شامل نوآوری مدل کسب و کار است. از این رو، از نظر عملی هیچ تفاوتی بین قابلیت نوآوری و قابلیت نوآوری مدل کسب و کار وجود ندارد.
ما با شناخت دو رویکرد برای نوآوری مدل کسب و کار، دیدگاه دیگری را در پیش گرفتیم: رویکرد از بالا به پایین و از پایین به بالا. چرا این تمایز اهمیت دارد؟
به عبارت دیگر، به منظور اینکه برای نوآوری مدل کسب و کار کدام رویکرد پایین به بالا و یا بالا به پایین اتخاذ شود، محدوده قابلیت نوآوری تعیین میشود.
برای الهام بخشی به شما، تعداد بیشماری از مثال ها و ابزارها در وبسایت اینوتولز در دسترس است. حتما نمونه مدل های درآمدی و کیت مدل کسب و کار را بررسی کنید.
برای مطالعه مقالات بیشتر میتوانید به وبسایت اینوتولز مراجعه کنید: